معنی مدهق مدهق(مُدْ دَ هََ) شکسته. (منتهی الارب). مکسر. (متن اللغه) (اقرب الموارد) ، افشرده. (منتهی الارب). معتصر. (اقرب الموارد) (متن اللغه) ، مضیق. (متن اللغه). نعت مفعولی است از ادهاق. رجوع به ادهاق شود لغت نامه دهخدا