معنی مدوخ مدوخ(مُ دَوْ وِ) چیره شونده بر بلاد و دست یابنده بر اهل آن. (آنندراج). مظفر. غالب. چیره شونده. آواره کننده. نعت فاعلی است از تدویخ، مسافر. (ناظم الاطباء) : دوخ فلان البلاد، سار فیها. (اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا