گریزنده. (منتهی الارب). هارب. (متن اللغه) (اقرب الموارد) ، شتاب کننده. (منتهی الارب). مسرع. (اقرب الموارد) (متن اللغه) ، سخت لاغر. (منتهی الارب). اشدالمهازیل هزالاً. (اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، شدید. ادقع. گویند: جوع مدقع، شدید. (از اقرب الموارد) ، که خاکسار کند. (ازاقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). که به پستی وادارد. (از متن اللغه) : فقر مدقع، چسباننده بر زمین. (منتهی الارب). تنگدستی و درویشی که خوار و فروتن می کند و خاکسار می کند شخص را. (ناظم الاطباء) ، شتری که علف را وقت خوردن از روی خاک می کند. (ناظم الاطباء). رجوع به مداقیع شود