جدول جو
جدول جو

معنی مدر

مدر(مُ دِرر)
زنی که سخت می گرداند دوک را بنحوی که گویا از حرکت بازایستاده. (ناظم الاطباء). زن ریسنده ای که دوک نخ ریسی را با چنان شدتی می چرخاند که به نظر ساکن می نماید. مدره. (از متن اللغه) ، ناقۀ بسیارشیردهنده. (آنندراج) : أدرت الناقه، در لبنها، فهی مدر، نعت فاعلی است از ادرار. رجوع به ادرار شود، غازل. (متن اللغه). بافنده. رجوع به معنی نخستین شود
لغت نامه دهخدا