معنی مدحرج
- مدحرج (مُ دَ رَ)
- مدور. (متن اللغه). چیزی گرد. (منتهی الارب). گرد. غلطان. مستدیر. گردان. (یادداشت مؤلف). هر چیز گلوله شکل و گردی که چون بر زمین صاف بنهندش بغلطد و روان شود.
- لؤلؤ مدحرج، مروارید غلطان. مروارید که گرد و غلطان باشد. (جواهرنامه از یادداشت مؤلف).
- مدحرج کردن، گلوله کردن. (یادداشت مؤلف). رجوع به تدحرج شود
