جدول جو
جدول جو

معنی مدبر

مدبر(مُ بِ)
پشت دهنده و سپس رونده. (آنندراج). پس رونده. (فرهنگ خطی). عقب رونده. (فرهنگ فارسی معین). آنکه پشت می دهد سپس می رود. (ناظم الاطباء) ، نافرمانی کننده. عاصی. (فرهنگ فارسی معین) : ادبر الامر، ولی لفساد، ادبر الرجل، ولی، فهو مدبر. (از متن اللغه) ، آنکه دوتا می کند پشت خود را، کسی که اعمال وی اثر بد کند و بعکس نتیجه بخشد. رجوع به مدبر و رجوع به معنی بعدی شود، ضد مقبل. بدبخت. برگشته بخت. خداوند ادبار. (ناظم الاطباء). رجوع به مدبر شود
لغت نامه دهخدا