معنی محمق
- محمق (مُ مِ)
- نعت فاعلی از احماق. اسب لاغرمیان. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) ، اسبی که دیگری بر زادنش سبقت نیابد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). اسبی که بر نتاج او سبقت گرفته نشود. (از اقرب الموارد) ، محماق. زن که بچگان احمق زاید. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، آنکه گول یابد کسی را
