جدول جو
جدول جو

معنی محصن

محصن(مُ صِ)
نگهبان. محافظ. (ناظم الاطباء). نگاهدارنده. (از منتهی الارب) ، پارسا. پاکدامن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، زن گرفته. (ناظم الاطباء). مردزن گرفته. (از منتهی الارب). مردی که زن کند. (غیاث) ، مادیان حصان زائیده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا