معنی محسمه محسمه (مَ سَ مَ) سبب بریده شدن. یقال هذا محسمهالداء، یعنی این سبب قطع درد میگردد. (از منتهی الارب). چیزی که سبب میشود قطع چیزی را، آن چیزی که داغ میکند. (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا