معنی محرومی
- محرومی (مَ)
- حالت محروم. حرمان. بی نصیبی. بی بهرگی. مأیوسی. نامرادی. ناامیدی:
حرص رباخواره ز محرومی است
تاج رضا بر سر محکومی است.
نظامی.
برو شکر کن چون به نعمت دری
که محرومی آید ز مستکبری.
سعدی.
نرفتم به محرومی از هیچ کوی
چرا از در حق شوم زردروی.
سعدی.
گذار بر ظلمات است، خضر راهی کو
مباد کآتش محرومی آب ما ببرد.
حافظ
