چیزهای آزموده و تجربه شده. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ مجربه. رجوع به مجربه و مجرب شود، (اصطلاح منطق) آن مقدمات بوند که نه به تنهایی خرد بشاید دانستن و نه به تنهایی حس، ولیکن به هر دو شاید دانستن، چنانکه چون حس از چیزی هر باری فعلی بیند یا او را حالی بیند و همه بارها چنان بیند داند خرد که نه از سبب اتفاق است و الا همیشه نبودی و بیشتر این حال نبودی. (دانشنامۀ علائی، یاد داشت به خط مرحوم دهخدا). آن است که عقل بواسطۀ مشاهده های مکرر درباره آن حکمی قاطع صادر کند مانند اینکه گوییم ’نوشیدن سقمونیاصفرا را نرم و روان می سازد’ و این حکم حاصل نشده است مگر از راه مشاهدات بسیار. (از تعریفات جرجانی)