معنی مجاورت کردن مجاورت کردن (شَ رَ تَ) مقیم شدن. اقامت گزیدن. بسر بردن: روزها بر سر خاکش مجاورت کردم. (گلستان). و رجوع به مجاورت و مجاوره شود لغت نامه دهخدا