معنی متوسف متوسف(مُ تَ وَسْ سِ) پوست کنده و پوست برآورده. (ناظم الاطباء). و رجوع به توسف شود، مقشر، کریز کرده و پشم ریخته. (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا