معنی متنافط متنافط (مُ تَ فِ) آن که (پوست) موی سوخته را در هنگام قحطی و سختی می خورد، دیگ جوشان کف کرده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تنافط و تنافیط شود لغت نامه دهخدا