اقامت نماینده به جائی. (آنندراج). متمکن و ساکن و مقیم. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعرض شود، پیش آینده و سائل. (آنندراج) (غیاث). پیش آینده و درپی شونده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). پیش آینده و طلب کننده. (از اقرب الموارد) : گفتم عمل پادشاه ای برادر دو طرف دارد امید و بیم یعنی امیدنان و بیم جان و خلاف رای خردمندان باشد بدان امید متعرض این بیم شدن. (گلستان، کلیات چ مظاهر مصفا ص 22) ، مخالف و مزاحم و مانع و آن که سبب می شود زحمت و اذیت را و مانع از پیشرفت کار می گردد. (ناظم الاطباء) : این مرد راکه دعوی پیغامبری می کند، هیچ متعرض مباش. (مجمل التواریخ و القصص، ص 252). متعرضان مملکت و متمردان دولت سر در گریبان عزلت کشیدند. (سندبادنامه ص 9). و رجوع به تعرض شود