جدول جو
جدول جو

معنی متعارف

متعارف(مُ تَ رِ)
همدیگر را شناسنده. (آنندراج). نیک معروف یکدیگر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، معمول و رایج و کثیرالاستعمال و مستعمل. (ناظم الاطباء) ، مردم با خضوع و خشوع و مبادی آداب و خوش آمدگوی. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعارف شود، کسی که خود را عارف نمایدو نباشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
عامون پنارند اینون عارفند
خدا میذونه متعارفند.
(یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا