جدول جو
جدول جو

معنی متتابع

متتابع
(مُ تَ بِ)
پی در پی شونده. (آنندراج). پی در پی و متوالی. مأخوذ ازتازی، پی در پی و یکی پس از دیگری و متعاقب و متوالی و مسلسل. (ناظم الاطباء) : بر تعاقب ایام و لیالی متتابع و متوالی. (مرزبان نامه) ، با یکدیگر پس روی کننده. (آنندراج). آن که پس از دیگری رود. (ناظم الاطباء). و رجوع به تتابع شود.
- چند روز متتابع، چند روز متوالی و پی در پی. (ناظم الاطباء).
- رجل متتابعالعلم، مردی که علوم او با یکدیگر مشابه باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
- غصن متتابع، شاخ بی گره. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء).
- فرس متتابعالخلق، اسب متناسب الاعضاء. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
- قوافل متتابعالنزول، کاروانهائی که یکی پس از دیگری فرودآید. (ناظم الاطباء).
، آن که کاری را پس از کار دیگر کند، آن که افتان و خیزان حرکت کند مانندمیخوارۀ مست، شتری که در هنگام رفتن کتف های خود را بجنباند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا