معنی مانده گشته
- مانده گشته (تَ/ تِ)
- خسته شده. کوفته شده: ملک بی خویشتن تا سحرگاه ساقی (گری) همی کرد و پس دستوری دادندش گفت این اندر خواب می بینم، برفت مانده گشته و بخفت همچنان با موزه. (مجمل التواریخ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مانده گشتن و مانده گردیدن شود
