معنی مانده کردن
- مانده کردن (پَی / پِی وَ کَ دَ)
- عاجز کردن. از کار انداختن. اعیاء کردن. عاجز کردن. اتعاب. ضعیف کردن. تضعیف. اکلال. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، کوفته کردن. خسته کردن (به معنی متداول امروز). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و او را بدوانند و مانده کنند... (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً)
