معنی مالیده آمدن
- مالیده آمدن (بِ جَ تَ)
- مالیده شدن. گوشمال یافتن. تنبیه و مجازات شدن: تا آن قوم را که چنان نافرمانی کنند و بر رأی خداوند خویش اعتراض نمایند مالیده آید و به راه راست بداشته آید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 688). و رجوع به مالیدن و مالیده شود
