جدول جو
جدول جو

معنی ماتقدم

ماتقدم
(تَ قَدْ دَ)
آنچه گذشته است. روزگار پیشین. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گذشته و ماضی. (آنندراج). هر چیز پیش گرفته و مقدم شده و زمان گذشته و زمان قدیم. (ناظم الاطباء) : از دیوانهای شعرای ماتقدم جمع کرد. (دیباچۀ فرهنگ اسدی). آدم عهد ماتقدم را فراموش کرد. (قصص الانبیاء ص 19). گویند که در روزگار ماتقدم پادشاه زاده ای بود. (تحفهالملوک).
شیرین جهان تویی بتحقیق
بگذار حدیث ماتقدم.
سعدی.
و اگر فضلاء ماتقدم اخبار و روایات و قصص و سیر و آثار ملوک جمع نکردندی... (تاریخ قم). و پیشتر ازو سایر وزراء و ملوک ماتقدم کتب خود چنانچه دیگر جواهر و زواهر و نقره و طلادر خزینه می نهادند. (تاریخ قم ص 6)
لغت نامه دهخدا