حلزون. قسمی حلزون. راب. شنج. خف الغراب. فرحولیا. (تذکرۀ ضریر انطاکی ذیل کلمه حلزون) : لیسک را بین ز بر لاله برگ یازان هر سو کشف آسا سرا تنش ز بلور مذاب و دو چشم هوری قلیائی دو گوهرا شاخ دو افراشته بر سرش بر بر سر هر شاخ یکی اخترا همچو یکی واعظک گوژپشت دست دو برداشته بر منبرا یا که به شب کرده رها ماکیان پیش چراغ اندر یا آذرا یا چو یکی لولی در راه کوچ درد زهش مانده بجای ایدرا کودککی بی مدد مام ناف زاده، کنون بسته به پشت اندرا تا مگر از کوچ بیابد نشان مینگرد در که و در کردرا یا چو یکی دیده ابر دیده گاه از سپه ایران در لوهرا گریۀ شادی شکنان در گلو خواهد گفتن ظفر لشکرا. علی اکبر دهخدا