کنده بود گل در او مانده از آب سیل. (فرهنگ اسدی نخجوانی). و به روایت دیگر کورۀ سیلاب کنده بود. اعنی سیلی که در دامن کوه باشد و زمین گوشده باشد و گل در او مانده. (صحاح الفرس). آنچه که امروز متداول است کوره است با کاف. به معنی لورکند است که زمین سیلاب کنده باشد و به این معنی با زاء هم به نظر آمده است. (برهان). رهگذر سیل. جائی که سیل کنده باشد. به معنی لورکند است. (جهانگیری) : ترا بزرگ سپاهی است وین دراز رهی است همه سراسر پر خار و مار و لوره و جر. فرخی. بر آن کنارۀ او لوره و به زیر گلی که تا به پالان پیل اندر اوشدی ستوار. فرخی. دلش نگیرد ازین دشت و کوه و بیشه و رود سرش نگردد ازین آبکند و لوره و جر. عنصری. شد از آب کنور آن سو دو فرسنگ در آن دشت فراخ و لورۀ تنگ. امیرخسرو (از جهانگیری). و رجوع به لور شود