معنی لمس
- لمس(لَ)
- هر چیزی که نرم و سست باشد. (برهان). رخو. سست. نرم. قابل پیچیدن، مانند ترکۀ تر و مار. قابل ارتجاع. خم پذیر. قابل انعطاف. قابل خم و راست شدن، فالج. فالج گونه. لس. مفلوج. بی حس ّ.
- لمس شدن عضوی یا تمام آن، فالج پدید آمدن در عضو یا همه اعضاء
