ایستادن و متوقف ساختن اسب را با کشیدن دهانه. از پس خود کشیدن لگام، به دنبال خود بردن و کشاندن: هل تا بکشد به مکر زی دوزخ دیو از پس خویشتن لگامش را. ناصرخسرو. ، کنایه از احتیاط و مکث کردن در کاری. (آنندراج) : به آن غرور و تکبر که کشتۀ آنم رسید چون به سر تربتم لگام کشید. سنجر کاشی (از آنندراج). و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 122 شود