بزماورد. زماورد. نرگس خوان. نرگسه خوان. لقمۀ قاضی. نواله. میسر. مهنّا. نرجس المائده. کام. حلوائی لطیف. نوعی از حلوا به غایت نفیس. (غیاث). و رجوع به بزماورد شود: کآن لقمۀ خلیفه که از دست اوخوری لوزینه ای است خردۀ الماس در میان. خاقانی. موز بالقمۀ خلیفه براز رطبش را سه بوسه برده به گاز. نظامی