بهم زدن. زیر و رو کردن. جنبانیدن از جای خود: انگورها را لفتش مده غجمه مره، یعنی زیر و رو مکن و مجنبان انگورها را که حبه حبه خواهد شد و حبه ها از خوشه ها جدا میشود (به لهجۀ خراسانی) ، لفت دادن کاری یا سخنی یا چیزی را، بی فایدتی و علتی به درازا کشیدن آن. بیش از حد لزوم از آن گفتن. اغراق در امری درآوردن. بیش از آنچه هست نمودن. رجوع به لفت و لعاب دادن و لفتش دادن شود