جدول جو
جدول جو

معنی لعوق

لعوق
(لَ)
لیسیدنی، داروی لیسیدنی. (منتهی الارب). آنچه بلیسند از داروها. دارو که بلیسند. (مهذب الاسماء). هر چیز آبدار باقوام مثل فالوذج ها، یعنی حلواهای رقیق که به انگشت یا ملعقه کم کم بلیسند. ج، لعوقات. کل ما یلعق من دواء او عسل او غیرهما. (از سرّ الاّداب ثعالبی). به معنی انگشت پیچ است که از معجون رقیق تر باشد. داروی رقیق که لیسیده شود. (غیاث). جوشانده و منضجی از داروهای ملطف که کم کم و به تدریج و جرعه جرعه آشامند. انطاکی در تذکره گوید: هو طریقه مبتدعه مستخرجه من المعاجین و الاشربه فمن الاول وضع العقاقیر بجرمها و من الثانی المیوعه و لم ارها فی القراباذین الیونانی و لکن قال جبریل بن بختیشوع انهاصناعه جالینوس، و اﷲ اعلم. (تذکرۀ ضریر انطاکی)
لغت نامه دهخدا