جدول جو
جدول جو

معنی لعن

لعن
(سَ سَ بَ)
نفرین. سنه. بوه. سب ّ. خزی. لعنت. نفرین کردن. (ترجمان القرآن جرجانی). طرد. ابعاد. راندن و دور کردن از نیکی و رحمت. (منتهی الارب). دور کردن از خیر. ضد برکت. (قاموس کتاب مقدس). جرجانی در تعریفات گوید: لعن من اﷲ، هو ابعاد بسخطه و من الانسان الدعاء بسخطه. (تعریفات) ، از صورت بگردانیدن. (ترجمان القرآن جرجانی).
- ابیت اللعن، این جمله را گاهی در دعا گویند و گاهی در مدح آرند، یعنی انکار کردی آوردن چیزی را که بر آن لعنت کنند ترا. (از منتهی الارب).
- لعن چهارضرب، نوعی از لعن که عوام متعصب شیعه کردندی
لغت نامه دهخدا