معنی لعق لعق (سَ) لعقه. (منتهی الارب). لیسیدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر) ، مردن: لعق فلان اصبعه، بمرد. (منتهی الارب) ، به کفجلیز برآوردن. (زوزنی) لغت نامه دهخدا