سورنجان. عکنه. و قسمی از آن سورنجان دقیق است و آن سم قاتل است. به صورت سورنجان ماند و سورنجان نیست چه در برگ و گل و ساق هیچ شباهتی میان آن دو نیست. صاحب اختیارات بدیعی گوید: بعضی گویند چیزی است مانند سورنجان و نفی سورنجان کنند و آنچه محقق است سورنجان است و در مصر عکنه خوانند. این مؤلف گوید لعبت بربری چیزی است مانند سورنجان، اما گردتر منفعت آن در سین گفته شد و بعضی گویند نوعی از یبروح است و خلاف است و بدل وی در تحریک باه به وزن آن جوز مقشر بود و به وزن آن تودری زرد، گویند بدل آن نیم وزن آن بهمن سرخ است. ضریر انطاکی در تذکره آرد: نبات بالمغرب له زهر اصفر واصله عقد کانه حلم الثدی مر الطعم حادّ یشبه السورنجان حارّ یابس فی الثالثه یهیج الشهوه جداًو ینفع من اوجاع المفاصل و الریاح و یدر الدم المحتبس و ما عقدمن اللبن و یقطع البلغم و یضرّ الصداع و یصلحه الکزبره و شربته درهم و یعرف الان بمصر بالتریاق. (تذکرۀ ضریر انطاکی). حکیم مؤمن در تحفه گوید: بیخی است شبیه به سورنجان و باریکتر و مانند سرپستان و تلخ و تند و در مصر معروف به تریاق است و سورنجان را بعضی به این اسم مسمی دانسته اند. در دوم گرم و خشک و به غایت مبهی است و مدرّ خون حیض و بواسیر و قاطع بلغم و محلل ریاح و جهت مفاصل و امثال آن نافع است. رازی جهت رفع سموم بیعدیل دانسته و مداومت او باعث سرخی رخسار و اکثار او مورث امراض حادۀ و مصدع و مصلحش گشنیز و قدر شربتش یک درهم و بدلش به وزن او تودری و مثل آن مغز گردکان است. (تحفۀ حکیم مؤمن)