معنی لسب لسب (زَ) گزیدن مار و کژدم. (زوزنی). گزیدن مار و جز آن، به تازیانه زدن کسی را. (منتهی الارب). زدن. (منتخب اللغات) ، چسبیدن به چیزی، لیسیدن عسل. (منتهی الارب). لیسیدن انگبین و روغن. (تاج المصادر) ، فراهم آوردن. (منتخب اللغات) لغت نامه دهخدا