لبیک گفتن. جواب دادن. (آنندراج). رجوع به لبیک شود: آمده سوی مکه از عرفات زده لبیک عمره از تعظیم. ناصرخسرو. گفت نی، گفتمش زدی لبیک از سر علم و از سر تعظیم. ناصرخسرو. می در دن ای شگفتی لبیکها زند چون وقت می گرفتن گویند نام می. مسعودسعد. خسرو سیارگان لبیک زد چون قدر تو حلقۀ گردون گرفت و بانگ درزد کای غلام. کمال اسماعیل