جدول جو
جدول جو

معنی لاوسمه

لاوسمه
(وَ مَ / مِ)
نام نسیجی است:
آیا بروی شاهد والا چه خوش زنند
مشاطگان جامۀ لاوسمه خالها.
نظام قاری (دیوان البسه ص 38).
گشته ام گرد گلستان و ریاض کمخا
الحق ای جامۀ لاوسمه چو گلزار تو نیست.
نظام قاری (دیوان البسه ص 41).
رخت لاوسمه و زربفت که بی زر بزرند
غیرت اطلس گلگون خور رخشانند.
نظام قاری (دیوان البسه ص 67).
ز لاوسمه زرها بنامش زدند
علم از مصنف ببامش زدند.
نظام قاری (دیوان البسه ص 175).
میارا رخت والا از غداد مشک و لاوسمه
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را.
نظام قاری (دیوان البسه ص 37).
به رخت دسته نقش ارچه بود خوبی چو لاوسمه
بشرب زرفشان و اطلس کمسان نمی ماند.
نظام قاری (دیوان البسه ص 79).
و دیگر دکانهای آراسته چون صورتگران اطلس خطا و نقاشان رخت دسته نقش و زردوزی و لاوسمه... نظام قاری (دیوان البسه ص 55)
لغت نامه دهخدا