کفش. (برهان). لالجه. (معجم الادباء ج 1 ص 334). لالکه. (معجم الادباء ج 3 ص 194). پای افزار. (برهان). لالکا. (آنندراج) : دریغ از آن شرف وحشی و فضایل او که عاشق است بر آن لاله روی لالک دوز. سوزنی. ، تاج خروس و آن گوشت سرخی است که بر سر خروس باشد. (برهان). لالکا، مطلق تاج را نیز گویند که عربان اکلیل خوانند. (برهان) : آخر ارچه عقل ما گم شد ولیک از روی حس سر ز لالک باز میدانیم و پا از لالکا. سنائی