جدول جو
جدول جو

معنی گوله

گوله
(لَ / لِ گولْ لَ / لِ)
مخفف گلوله است. (انجمن آرا) (فرهنگ شعوری). در تداول عامه مطلق گلوله است در تمام معانی آن چون: گوله آتش. گوله برف. گوله تفنگ. گوله ریسمان. گوله قند. گوله نبات. گوله نخ. گوله یخ، گلوله خواه کوچک باشد از برای بازی کردن و خواه بزرگ باشد از برای توپ و منجنیق. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). پاره ای فلزگردکرده که در سلاحهای گرم به کار برند:
ز سنگ منجنیق و گولۀ رعد
که کوه از پا فتاد از صدمت آن.
شهاب الدین (از فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ نظام).
، خشخاش، انبار حبوبات و نمک و مانند آن و این کلمه از هندی گرفته شده است، غوزۀ پنبه، پیلۀ کرم ابریشم. (ناظم الاطباء) ، کوزۀ آب خوری. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (رشیدی) (فرهنگ شعوری) (ناظم الاطباء). اهالی دیلمان وگیلان به کوزه ای گویند سفالین و دهان گشاد که آب یا روغن در آن ریزند. (فرهنگ گیلکی منوچهر ستوده). گوشنه. (در تداول مردم قزوین) :
شه چو حوضی دان حشم چون لوله ها
آب از لوله رود در گوله ها.
مولوی.
، خارپشت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا