معنی گوشه گیری
- گوشه گیری (شَ / شِ)
- عمل گوشه گیر. انزواء. اعتزال. کناره گیری. عزلت. تنهایی. تجرد. زهد. گوشه نشینی:
در عین گوشه گیری بودم چو چشم مستت
و اکنون شدم به مستان چون ابروی تو مایل.
حافظ.
گوشه گیری و سلامت هوسم بود ولی
فتنه ای می کند آن نرگس فتان که مپرس.
حافظ.
- گوشه گیری کردن، گوشه نشینی کردن. اعتزال. انزوا
