جدول جو
جدول جو

معنی گوشمال خوردن

گوشمال خوردن
(سَ دَ)
سیاست دیدن. تنبیه شدن. مالیده شدن گوش. آزاردن و تنبیه شدن را و در فرمان آمدن:
گر پند به گوش در نکردم
از زخم تو گوشمال خوردم.
نظامی.
هرکه به گفتار نصیحت کنان
گوش ندارد بخورد گوشمال.
سعدی.
سعدیا گر در برش خواهی چو چنگ
گوشمالت خورد باید چون رباب.
سعدی.
چو آهنگ بربط بود مستقیم
کی از دست مطرب خورد گوشمال.
سعدی (گلستان)
لغت نامه دهخدا