گوشت خور. گوشت خواره. که گوشت خورد. اکال اللحم. لاحم لحم: مزور پزد خنجر گوشت خوارش عدو را که بیمار عصیان نماید. خاقانی. ، حیوانی که از گوشت غذا کند مانند درندگان و جوارح طیور. (یادداشت مؤلف). هر حیوانی که گوشت و یا حیوان دیگری رامی خورد. گوشت خواره. گوشت خوره. (ناظم الاطباء). گوشت خور: شاه جانوران گوشت خوار باز است. (نوروزنامه) ، زایل کننده گوشت. ازبین برندۀ گوشت: افرفیون صمغی است از انواع مازریون و سخت تیز است و گوشت خوار. (الابنیه عن حقایق الادویه)