پیچندۀ گوش، پیچندۀ گوش و تاب دهنده آن تأدیب یا سیاست را، گوشمال دهنده: چو گشت آسمانم چنین گوش پیچ نباید برآوردن آواز هیچ، نظامی، ، گوشمال، (برهان) (غیاث)، سیاست و یا گوشمال، (ناظم الاطباء)، برای تأدیب یا مجازات، گوش کسی را پیچاندن، (فرهنگ نظام) : وگرنه چنانت دهم گوش پیچ که دانی که هیچی و کمتر ز هیچ، نظامی، ، پارچه ای را نیز گویند که به جهت دفع سرما بر دور سر و گوش پیچند، (برهان)، شالی را گویند که به واسطۀ دفع اذیت سرما بر گوش پیچند، (آنندراج)، یک نوع زینتی که در عمامه گذارند، (ناظم الاطباء)