کاغذ یاچیز دیگر که جای پنهان کردن گنج و مقدار زر در آن نوشته باشد. (آنندراج) (بهار عجم). کاغذ یا چیز دیگر که جای پنهان کردن و کمیت زر در آن مرقوم یا منقوش باشد. (چراغ هدایت). کتاب گنج. فهرست گنج. قبالۀ گنج (ناظم الاطباء). نامه ای که در آن مکان گنج یا گنجهایی تعیین شده است. نامه هایی قدیمی که در آن نشان و وصف گنجی و دفینه ای کرده اند: اندیشیدم که اگر از من گنجنامه ای طلب کنند و یا چیزی خواهند که وفا نتوانم کردن.... نگین انگشتری به دندان برکنم و زهر برمکم. (تاریخ بیهقی). چو داری در سنان نوک خامه کلید قفل چندین گنجنامه. نظامی. در این گنجنامه ز راز جهان کلید بسی گنج کردم نهان. نظامی. ز تاریخ کهن سالان آن بوم مرا این گنجنامه گشت معلوم. نظامی. همه نسخت گنجنامه که بود به دارنده دیر دادند زود. نظامی. فغان که در طلب گنجنامۀ مقصود شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد. حافظ. ، کتاب عزایم برای احضار و تسخیر ارواح. (شعوری ج 2 ص 306)