جدول جو
جدول جو

معنی گمان کردن

گمان کردن
(سُ تُهْ شُ دَ)
شک کردن. تردید کردن:
در هستی خدای گروهی گمان کنند
وندر سخاوت تو نکرده ست کس گمان.
فرخی.
، پنداشتن. تصور کردن. صورت بستن:
تو گمان کردی که کرد آلودگی
در صفا غش کی هلد پالودگی.
مولوی.
- امثال:
گمان میکند علی آباد شهری است، علی آباد در سر راه تهران است و چون قصبۀ بزرگی است، مسافرین ساده لوح وقتی به نزدیکی آن رسند، تصور کنند شهری است یا به شهر تهران رسیده اند و مراداین است که پندارش بر خلاف واقع است. (فرهنگ عوام)
لغت نامه دهخدا