قسمی از نان میده باشد که آن را بمقدار برگ بقرا سازند و چون در میان روغن بریان کنند بادی در آن افتد و دو پوشه شود و بعد از آن در میان شیره اندازندتا شیره به خود کشد بسیار لذیذ میشود. (برهان) (غیاث) (جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) : رخ احباب تو طری چون گل خوش و شیرین تر از گلان و گلاج. سوزنی (از آنندراج). ، جمع واژۀ گل، برخلاف قیاس. (آنندراج) (انجمن آرا) (برهان) : بنالد همی بلبل از شاخ سرو چو درّاج زیر گلان با تذرو. فردوسی (از انجمن آرای ناصری). ، تکان و افشان هم آمده است که از تکانیدن و افشانیدن قالی و دامن باشد و امر به این معنی هم هست یعنی بتکان. (برهان) (جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) : سحرگه باد برگ گل گلان است ز درد آن فغان بلبلان است. زراتشت بهرام (از آنندراج)