جدول جو
جدول جو

معنی گشاده گشتن

گشاده گشتن
(یَ / یِ خُ کَ دَ)
منکشف شدن. آشکار شدن: باز مرغی دیدم که اندرآمد به حجرۀ من منقار او از زمرد و پرهای او از یاقوت سرخ چون فرودآمد جهان مرا گشاده گشت از شرق تا غرب بدیدم. (تاریخ سیستان) ، باز شدن. مفتوح گشتن: بمیامن آن درهای روزی بر من گشاده گشت. (کلیله و دمنه) ، ارسال شدن. فرستاده شدن: و مالها ز بست وز حد کابل گشاده گشت بر لیث علی. (تاریخ سیستان)
لغت نامه دهخدا