جدول جو
جدول جو

معنی گستهم

گستهم
(گُ تَ هََ / گُ تَ)
نام پسر گژدهم نیز هست و او یکی از پهلوانان ایران بود. (برهان) (جهانگیری) (آنندراج) :
چو گودرز و چون طوس و گیو دلیر
چو گستهم و شیدوش و بهرام شیر.
فردوسی.
و هرمز گستهم بندوی را بازداشت. (مجمل التواریخ و القصص ص 77).
نوبه زنت کیقباد میده نهت اردشیر
نیزه برت تهمتن، غاشیه کش گستهم.
خاقانی
پهلوان ایرانی، دستور بهرام گور:
چو گستهم کو پیل کشتی بر اسب
دگر قارن گرد پور گشسب.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 2097).
جهانجوی گستهم را پیش خواند
ز خاقان چین چند با او براند.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 2196).
رجوع به فهرست ولف شود
لغت نامه دهخدا