معنی گسترده کام
- گسترده کام(گُ تَ دَ / دِ)
- کامیاب. مرّفه. موفق. منصور. کامران:
یکی پادشا بود سهراب نام
زبردست و باگنج و گسترده کام.
فردوسی.
یکی پادشاه بود قرقازنام
ابا لشکر و گنج و گسترده کام.
فردوسی.
بدو گفت ای مرد گسترده کام
بیا تا چه دادت سکندر پیام.
فردوسی.
شهی بود در هند مهراج نام
بزرگی به هرجای گسترده کام.
اسدی
