بیحیا بودن. بی شرم بودن. وقیح بودن، جسور بودن. جسارت ورزیدن: هر آن کس که او کار خسرو شنود به گیتی نبایدش گستاخ بود. فردوسی. شب و روز با خویش در کاخ بود به گفتاربا شاه گستاخ بود. فردوسی. امیرطاهر فریفته گشت تا برخاست با گروهی اندک و کسانی که گستاخ بودند گفتند نباید شد که امیر خلف مکاراست. (تاریخ سیستان). بونعیم را گفت به غلامبارگی پیش ما آمده ای ؟ جواب زفت بازداد و سخت گستاخ بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 417)