معنی گز کردن
- گز کردن (کَ دَ)
- به گز پیمودن. (غیاث) (آنندراج). پیمودن. ذرع کردن:
راه رو را باک از پست و بلند راه نیست
آسمان پیموده ام اکنون زمین گز میکنم.
جعفربیک ولد بهزاد (از آنندراج).
- خیابان گز کردن، کوچه گز کردن، بیهوده و بی مقصد راه رفتن.
- امثال:
صد بار گز کن یکبار پاره کن
