جدول جو
جدول جو

معنی گریبان پاره کردن

گریبان پاره کردن
(دَ دَ)
خرق گریبان. دریدن گریبان:
بیا که گر بگریبان جان رسد دستم
ز شوق پاره کنم تا به پیرهن چه رسد!
سعدی (بدایع).
، شکافتن. از هم دریدن:
سنگ خارا را شرار من گریبان پاره کرد
ساده لوح آن کس که میپوشد بخاکستر مرا.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا