برنج خوردنی که به عربی ارز خوانند. (الفاظ الادویه) (برهان). و به هندوی چاول گویند: زبانش برون کرد همرنگ صنج برآنسان که از پیش خوردی گرنج. فردوسی. و آن گرنج و آن شکر برداشت پاک وندر آن دستارآن زن بست خاک. رودکی (سعید نفیسی ص 1077). مشتری دلالت دارد بر... گندم و جو و گرنج و ذرت و نخود و بادام و کنجید. (التفهیم ابوریحان). زن دیگ برنهاد و از بهر او گرنج پخت. (سندبادنامه ص 290). اگر من در گرنج خواستن الحاح کردم گرنج زیادت گرفتم. (سندبادنامه ص 291)